بی پروا در پی یک اسم میگردم اولش را میدانستم ولی پایانش را می خواهم دنبال یک اسم میگردم... یک نام که همیشه کنج اتاق ام نشسته است و به زندگی ام گرما و به لحظه هایم معنا می بخشد
ایندرال ، آدالات ، منشاوی ، آرنولد ! خسته ام از بازیگوشی میان خیابان و عبور از خط کشی های منطقه دار هستی - حس می کنم - حوصله ی مرا ندارد سرم به چارچوب های خیالی می خورد