آن از پی گیاهی با خر به گفت و گوی
آن بهر استخوانی با سگ به کارزار ..!


پ.ن :
طوفان دیگری در راه است!

و توکل علی العزیز الرحیم
الذی یراک حین تقوم
و تقلبک فی الساجدین
انه هو السمیع العلیم 

 



پ.ن : به قول سعدی

دیدم دل عام و خاص بردی
من نیز دلاوری نمودم!!!

پ.ن : یکی از مزایای منحصر به فرد «دروغ»
اینه که زود رسوا میشه.
کاش حقیقت هم به همین سادگی
رسوا می شد!

حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا ..



روزگار ساده لوح فکر کرده که مرا خام تنهایی کرده
و خیالم به هیچ راه دوری نمی رود.
اما دریغ از شوق کوچک و بزرگی که به دام دلم افتاده ،
آتشی آنقدر روشن که
موسی را منحرف می کند از سرنوشت خویش..

پ.ن : به قول شهریار :
زلف تو روز روشن مردم سیاه کن!

پ.ن : گاهی بهتر است آدم خودش را گم کند
و صبر کند و
جایی بهتر دوباره پیدا کندش..

ای زلف یار
اینقدر از ما کناره چیست
ما دل شکسته ایم و
تو هم دل شکسته ای!

شور شراب عشق تو
آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود
خاک در سرای تو ..

باید امشب بروم
من که از باز ترین پنجره با
مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی
عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه
جدی نگرفت!
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد..

سهراب



حرفی نمانده است برای نزدن
چه بگویم..
مهربان باشم با هر که می بینم
با هر که هر چه ناله دارد و نفرین
بدرقه ی لباس هایم می کند
که هنوز بوی ترکش و باروت می دهد.
تو چشمانت خیره است به دروغ
و قلب بسته به آن ماهپاره است.
و نمی فهمی حرمت چشم های بسته ی مرا.
که مهمان ناخوانده شده ام این سال ها.
نگو چرا این بار
بیشتر از هر بار
از چشم های شما فرار می کنم
و صبر نمی کنم برای یک روز بیشتر ماندن.
هر چند خوب می دانم که
تقاص
توی همین دنیاس!
آی لولی وشان توی خونه
سلام..
سلامی به گرمی تمام خون هایی که رویش نشسته اید
و قبرهایی که سنگش را به سینه نزدید..
سلام..