نظر پاک مرا دشمن اگر طعنه زند
دامن دوست بحمدلله از آن پاک تر است..



الحمدلله علی جمیع نعمه کلها.. 


پ.ن :

نذر کرده بودم هیچ وقت برای خودم انگشتر نخرم
و اولین کسی که به من هدیه کند
بنده ی صالح خداست..

حالا این انگشتر در دست من
قداستی دارد درست به اندازه تو ..

پ.ن :یادش به خیر
جواد می گفت که
‌اگر روزه ی واقعی ، علاوه بر پرهیز از خوردن و آشامیدن
روزه ی قلب و فکر و چشم است.. ،
پس افطار واقعی چیست؟!

بعد از ظهر
ابراهیم از آخرین معجزه اش بر می گشت.
و سارا بعد از سال ها
دوباره دلش از آن آتش ها می خواست
که هرگز سرد نمی شد.

میدانی..آیه های زیادی از من گذشته است.
و حالا شاید..روزهای آخر یک کتابم.
کلماتی که آخرش همه به تو می رسید
و به غزل های من دست نوازش می کشید.

من حالا
می خواهم
تمام قافیه هایم را..برای تو ردیف کنم.

کمکم کن که جادوی کلماتم
بدون چشم های تو
معنی نمی دهد.

می خواهم از دل سنگ
دوازده چشمه خلق کنم
تا عشق های باستانی را
سیراب کند..
  

پ.ن  :
چون دل ببردی دین مبر
هوش از من مسکین مبر
با مهربانان کین مبر
لا تقتلوا صید الحرم!

اللهم ربّ شهر رمضان ..

رفتند یاران .. .

نبودی با ما ببینی که چه روزگاری داشتیم..



اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک..

من از خدا می خواهم که ما را ..هر سه مان را ..سرباز خودش قرار دهد.
و خدا می داند که در این بیست و شش سال و نه ماه و دوازده روز
هیچ وقت تنها برای خودم دعایی نکرده ام.
ربنا وجعلنا مسلمین لک
و من ذریتنا امة مسلمة لک
و ارنا مناسکنا و تب علینا
انک انت التواب الرحیم..


پ.ن : از من مطلب صبر جدایی که ندارم ..