سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری ...


پ.ن :‌ رب لا تواخذنی بما یقولون
و اجعلنی افضل مما یظنون
و اغفرلی ما لا تعلمون..

پ.ن :  قبلا فکر می کردم که
دلم در تنهایی تو را بهتر می بیند
اما حالا گمان می کنم بین همه ی این شلوغی ها
و در سرمای همهمه ی این حرف ها
چشم هایم بهتر به عشق تو گرم می شود..

من هم می توانستم که تو را نبینم..
و این لطف تو بود که
نمی دانم به چه حقی از وقتی که حتی نمی دانم
همراه من بود..
الحمدلله الذی هدانا لهذا
و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
...
و امید دارم که
و یزید الله الذین اهتدوا هدی ..

پ.ن :  قلبم را وقتی از آدم ها پنهان می کنم
می دانم که تو بهتر از من می دانی که
چه در دلم می گذرد..

اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین

نظرات 4 + ارسال نظر
ح.ع جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ

دل آدم پنهان از همه ... فقط برای او پیدا .... اینه دینداری

MR شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:54 ب.ظ

من الحق الی الخلق بالحق..

[ بدون نام ] یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ

سلام
ای کاش میشد اینجا ننویسم اما شما با خبر میشدین
بعضی شب ها که از یاد دعای عزیز افتتاح تو شب قدر تو حرم حضرت امیر چشام بارونی میشن و یاد دو گنبد طلای کاظمین تو شب عید میافتم اون موقعی که رو سکو روبرو نشسته بودم
و به اونا التماس میکردم که من نمیخام بیام ...
.
.
,یاد شما میکنم که چقدر اخلاص دارین و چه جور واسطه فیض میشین .وقتی اینجا رو میخونم مطمئنم.
با خوندن اینجا یاد اون امید عجیبی میافتم که مولای من حضرت امیر به دلم وارد کرد.

من دعا میکنم روزی نیاد که اینجا نویسنده نداشته باشه
همین

MB چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:59 ق.ظ

رب لا تواخذنی بما یقولون ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد