حافظ اگر قدم نهـــی در ره خاندان به صدق

بدرقــه ی رهت شود همت شحنه ی نجف

یاد گذشــته...

 پرهیز می کنم از نشاندن  نامم 

 روی دنباله های  نام ها 

 روی نامه های دنباله دار 

 پرهیز می کنم  از هوای نشستن 

 روی صندلی 

 کنار تنهایی شما 

 و از هراس نشستن 

 مدام

 از کنارتان عبور می کنم


 

«قل لن یصیــبنا الا ما کتــب الـــله لنا

و علی الـــله فلیتوکل المومنون»

آن دروغ از راست می‌گیرد فروغ !

و من که همیشه غیر منتظره ام..
درست مثل عشق..
به دنبال راهی از تصور محال
دست خودم نیست گاهی
شکست می خورم..
درست مثل عشق!

--------
امروز پیشوایی حسابی ناراحتم کرد...برخورد تند و مسخره ای داشت..
نوعی انتقام شاید بتوان اسمش را گذاشت..
البته من هم به عنوان «مجازات شراب خواری های بی حد و حصر» مجبورم بپذیرم..
فکر میکند اگر انتقام بگیرد من مثل همه ی آدمها تسلیم می شوم...
ولی من داستان را تا انتها می روم..

درست مثل عشق!

گفتمش

شیرین ترین  آواز چیست ؟

 چشم غمگینش  به رویم خیره ماند

 قطره قطره  اشکش از مژگان  چکید

لرزه افتادش  به گیسوی  بلند

 زیر  لب  غمناک خواند

 ناله  زنجیر بر دستان  من