تو میگی :
حساب چشمات از همه دنیا جداس!
من میگم :
دروغ نگو!
دروغگو دشمن خداس!

۱. تقدیم به تمام شاعران روشن دل و نازک نوا !

۲. به قول وحید :‌باری عسل نمی دهی ، نیش هم مزن!

۳. فکر کنم دارم به لحظه ی پرواز نزدیک میشم.
به تنهایی بی انتهای خودم!

از همه ی دوستانی که این مدت محبت داشتن ممنونم.

از همه ی دوستانی هم که فرصت نشد ببینمشان عذر خواهم.
چیزی که با دیدن تازه شود...کهنه بماند بهتر است!

« گنجشک واژه ایست که در خط سیم ها
با دست تو
نوشته شده از قدیم ها !

دست کریم تو که در این بی پرنده گی!
آغاز می شوند از آن یا کریم ها !

لطفی که جاری است در انگشت های تو
بر می خورد به روح لطیف نسیم ها

دستان من پرنده ی بی آشیانه اند
امید دست های تو کو ؟..فصل بیم ها ! »



۱. امید من به شما دبستانی هاست!

داشتم فکر میکردم اگر دکتر رمضانی از اردستان نماینده ی مجلس
بشه..هر جای این کره ی خاکی باشم حتما یه بخش از تفریحات
سالم خودم رو به دیدن مباحث پیچیده ی مجلس اختصاص بدم!

همه هم به خاطر وظیفه می آیند
و کلی هم حرف با مردم دارند و افشاگری هم
که بساط هر شب هر کدام است.

بیخود نیست فخر الدین عراقی در لمعات می گوید :
و الحقیقة کالکرة!
هر جا انگشت نهی حاق وسط او باشد!

۲. درست آخرین لحظه ها باید ناراحتی ها برسد!
درست مثل همیشه...

به قول سید :

من مسیح زخمی صبح نخستینم ، ولی
دوستانم انتظار شام آخر می کشند!

۳.بهترین و لذت بخش ترین نقشی که بلدم بازی کنم
نقش احمق هاست!

۴. امروز به دکتر می گفتم : الرحیل وشیک!
خندید گفت با این وضع نمیشه بری!
گفتم : همیشه وضعم همین بوده!

۵. به نظرم یه پسوند «نخ نما» باید واسه خیلی ها اضافه کرد!

۶. چقدر قشنگه اینجاش که میگه :

تا که از آن گل ، دور افتادم...
خنده و شادی
رفت از یادم... 

من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت...

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو!
پیش من جز سخن شمع و شکر
هیچ مگو!

گفتم ای عشق!
من از چیز دگر می ترسم
گفت :
آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!



۱. دیدمش...
اگر درست همانی باشد که همیشه بوده
و من تازه شناختمش!
اگر درست منطبق بر چشم های من
برای خستگی های قریب به یقینم
آمده باشد...

۲.  مرا فریب باش...آرام کن!