آب و هوای اینجا یه جوری تنظیم شده
که تا آدم یه فکر جدی می کنه
یه نسیم احمقانه و ملایم شروع میشه.
و آدم ترجیح میده بخوابه  و خواب های خوب ببینه!

دل بی تو آرامی ندارد...



رخ تو در دلم آمد..
مراد خواهم یافت

چرا که حال نکو
در قفای فال نکوست...

خوش ندارم اینجا را با حرف های صرفا سیاسی مکدر کنم.
اما به قول شریعتی : صادقانه ترین حرف ها آنهایی هستند
که هیچ مصلحتی گفتنشان را ایجاب نمی کند.

در باب تهمت های اقتصادی که این روزها نقل محفل سیاست
است من چند نکته به نظرم می رسه که احتمالا به نظر بقیه نمی رسه!
چون من هر چی گشتم حتی گوشه ای از اینها رو از زبان هیچ کسی
ندیدم!

۱. تهمت های اقتصادی زده شده در اکثر موارد مستند داره.
و صرف انکار یه قضیه نمیتونه برای افکار عمومی قانع کننده باشه.
برخورد متمدنانه با این موضوع اینه که اول دروغ ها را اصلاح کنیم
و بعد دروغ گو را تنبیه!

۲. من جرات نمی کنم به آدم های موجه و سرشناسی که بهشون
تهمت اقتصادی زده شده جسارت بکنم ، اما «شخصا» از «تمام» این بزرگان نامبرده
چیزهایی دیده ام که با دید مثبت اون رو سهل انگاری یا اقدام خلاف شان می دونستم.

۳. شاید در طول این سی سال بعد از انقلاب ، این حرف ها از معدود
حرف هایی باشد که توسط همه محکوم و تحقیر شد.
من به شدت به حرف هایی که توسط همه تحقیر میشه علاقه دارم
چون طبق نظریه ی پروانه ای! در کتاب مقدس! :
هرگز نمیشه ، همه درست فکر کنن!

۴. این حرف ها کاملا تاسف برانگیزه. چه درست و چه دروغ بودنش.
واسه اینکه : ایشون می خوان بگن که سیستم قضایی سهل انگاری جدی در
برخورد با مفاسد داشته.
متهم کردن این فرد به مفاسد اقتصادی خودش یه نوع تایید حرفاشه!
یعنی حتما باید یکی بیاد به بقیه تهمت اقتصادی بزنه که مفاسد خودش رو بشه؟
به نظرم ما هنوز یاد نگرفته ایم مثل یک جامعه ی بالغ با این موضوعات
برخورد کنیم و واکنش های بچه گانه نشون میدیم.

۵. اینها می گویند :‌ این فرد یه شیاده که بدون اطلاع این حرف ها رو به هم بافته
و اصلا منصبی مهمی نداره که بخواد از این حرفها مطلع باشه.

من با این حرف مخالفم. به دو دلیل‌:
اول اینکه : این آدم نمی تونسته اینقدر احمق باشه که فکر کنه این حرف ها
پیگرد نداره . حتی در خلال حرف ها هم میگه که من میتونم در هرجا چنانچه
خواسته بشم ازم مدارکم رو نشون بدم.

دوم اینکه :
ایشون از حرف هایی اطلاع داره که فکر می کنم جز چند نفر اصلی در کشور
هیچ کس نمی دونه . نمونه اش پیشنهاد پوتین بوده که من میتونم روی قرائن
موجود در رسانه ها جزم بشم که این حرف دروغ نیست و این آدم اینقدر
هوشمند نیست که این حرف رو بتونه اختراع کرده باشه.


--- این پنج نکته رو اینجا نوشتم. فقط واسه اینکه توی تاریخ بمونه.
همین.

من به نفس باد صبا ، انتقاد سازنده دارم!

Le Printemps

نفحات وصلک او قدت ، جمرات شوقک فی الحشا
ز غمت ز سینه کم آتشی که نزد زبانه کماتشا

بتو داشت ‌خو ، دل ‌گشته‌ خون، ز تو بود جان مرا سکون
فـهجـرتنـی فـجعلتـنی متـحیرا متـوحـشا

دل مـن بـه عشق تـو می‌نهد، قـدم وفا بـه ره طلـب
فلئن سعی فبه سعی، و لئن مشی فبه مشی

ز کمند زلف تو هر شکن، گـرهی فتاده بـه کار من
به گره‌ گشائی زلف خود تو ز ‌کار من گرهی ‌گشا

تو چه ‌مظهری‌ که ز جلوه‌ی تو صدای سبحه ‌ی صوفیان
گذرد ز ذروه‌ی لامکان، که ‌خوشا‌ جمال‌ ازل ‌خوشا

همه ‌اهل ‌مسجد‌ و صومعه، پی ورد صبح و دعای شب
من و ذکر طره و طلعت تو من الغداه ‌الی ‌العشا

چه جفا که «جامی» خسته دل ز جدایی تو نمی‌کشد
قدم ‌از طریق وفا مکش، سوی عاشقان بلا کشا



۱. تو یک اتفاق هستی
که
بالاخره
می افتی!

۲.همه با شراب مست میکنن
ما با سراب!

۳.  من به گمنامی نمناک علف نزدیکم.
سهراب. سُک سُک!

Regardez les branches
Comme elles sont blanches
Il neige des fleurs

Riant de la pluie
Le soleil essuie
les saules en pleurs

Et le ciel reflète
Dans la violette
Ses pures couleur

La mouche ouvre l’aile
Et la demoiselle
Aux prunelles d’or
Au corset de guêpe
Dépliant son crêpe
A repris l’essor

L’eau gaiement babille
Le goujon frétille
Un printemps encore

Théophile Gautier