در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را

مهر لب او بر در این خانه نهادیم ...



~ گوشه گیری کرده ام از تمام رنگ هایی که اطرافم زده اند
رنگ هایی که هیچ کدام بوی تو را نمی دهند.
 

من به تو قول داده بودم که

جز لبخند تو
فریب هیچ زخم دیگری را نخورم.
و هنوز ایستاده ام
درست همانجا..
 درست همانجا که تو رفتی..

از وقتی که آمده ام .. از تمام جمع ها
ناخود آگاه کنار کشیده ام ..
انگار جز جمعیت تو
هیچ هوای دیگری به من نمی سازد..

باشد .
همین قدر هم نباید از خودم می گفتم.


قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ ...

نظرات 3 + ارسال نظر
MB سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ق.ظ

هنوز یاد تو مرا .. چه بی قرار می کند.

BH سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:02 ق.ظ


تو مپندار که مجنون سرخود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

همه دلباخته بودیم و هراسان، که غمت
همه را پشت سراندخت ، مرا تنها برد

علامه طباطبایی

MB چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:57 ق.ظ

می گفت : نه تنها توبه ی خودم رو ..
توبه ی بقیه رو هم خیلی شکسته ام !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد