شروع قصه با تو بود
و هرچند سرگردانم امروز
میدانم خدا اگر بخواهد
دیر یا زود
به دست های تو تمام می شود..
به دست های تو تمام می شوم..

پ.ن :
مرا فریب باش
آرام کن ...

نظرات 8 + ارسال نظر
" جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ب.ظ


این روزها اگر تار دلم کوک است ...اگر دلتنگی هایم اندک ،

برای این است که دلم را مثل ماهی بیرون افتاده از تُنگِ تَنگِ دنیا

روی دست گرفته ام و وادی به وادی آمده ام تا به دریای مهربانی نگاهت برسم.

MB جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 ب.ظ

حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس

دربند آن مباش که نشنید یا شنید ..

هومن شنبه 30 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:27 ب.ظ

محمد جوووون سلام

MB یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ق.ظ

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم . .

- باید صبر داشته باشی
هنوز اول راه است..

به هیچ چیز مطمئن نیستم
جز اینکه همیشه دستم را گرفته ای
و آسان از سختی ها عبور داده ای..

شاید زندگی همین باشد..
همین ..

ح.ع یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:42 ب.ظ http://sharheshekan.blogfa.com

جزاک الله.
سحر شدم...
آرام شدم...
قلمت چه شکری می ریزد.

گلستانه یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:36 ب.ظ

برادر یه ماهی تامحرم بماندست همی
چرا تابود ماه شادی تو تو غمی
............
پسری چون تو پاکیزه دل و پاک نهاد
میرود که با دلدارتون بنشینی

(تغییرات عمدیه)

س -ف یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:23 ب.ظ

می دونم هیچ وقت راضی به مرگ کسی نیستید٬اما کردان هم به دیار باقی شتافت...

روحش شاد

MB یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ب.ظ

...

.. .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد