گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه ی مستی و رندی نرود از پیشم!

زهد رندان نو آموخته راهی به دهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم؟!

شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه در بی خردی
از همه عالم بیشم!

پ.ن : درست پنج سال پیش
بالای برگه ی امتحان درس کنترل فرآیند
برای دکتر پیشوایی این سه بیت رو نوشتم..

پ.ن : دیرم شده است..برای خودم زمزمه می کنم
حیلت رها کن عاشقا!
دنبال درس و مشق رو !!

دیرم شده است و وسوسه میشوم که کفش هایم
را در نیاورم..
زمزمه ادامه پیدا می کند که :

با کفش روی فرش رو!

پ.ن : از همه ی این حرف ها گذشته :
سر به زانو
دست بر سر
خسته دل
آزرده جان..
نظرات 3 + ارسال نظر
فطرس شنبه 11 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

من 4 سال پیش بالا برگه امتحان معادلات دیفرانسیل که قرار بود وحید تصحیح کنه ، نوشتم:
(از قول آقاسی):
از ذکر علی مدد گرفتیم
آن چیز که می شود گرفتیم
در بوته آزمایش عشق
از نمره 20، صد گرفتیم!

بعد امتحان رو شروع کردم و تا آخر رفتم
دیدم اینطوری از نمره 20، ده هم نمی گیرم:دی
آخر برگه باز از قول آقاسی نوشتم:

آه .. مولا مرا مدد برسان
زیر صفرم، مرا به صد برسان...
.
البته نذاشتم اونا بمونه
پاکش کردم
گفتم یه درصدم اگه دکتر شادمان ببینه
با اون سن و سال به قول هومن اذیت میشه:دی
.
ولی گذشت و وارد معادلات زندگی شدیم و اینبار بالای برگه نوشتم:
از ذکر علی مدد گرفتیم
آن چیز که می شود گرفتیم
در بوته آزمایش عشق
از نمره 20، صد گرفتیم!
محکوم به حبس عشق گشتیم
حکم ازلی، ابد گرفتیم.....
.
حالا به قول شاعر ماییم و نوای بینوایی آقای بازارگان:دی

به این دل آرام شما دخیل بستیم و حاجت روا شدیم
به خاطر همین جای دیگه هم نمیریم
کفتر جَلد همینجام
به قول اون بنده خدا "بچه محله امام رضایم" :)

........

چون ز در عنایتت یافته ام هدایتی.....

301040 یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:45 ق.ظ http://301040.blogsky.com

حیف که هیچی شعر بلد نیستم کام بچه ها رو شیرین کنم :)

ولی سیبیل و ام بی جونم...
این حرفا به کنار،

چه قدر حال می ده آدم با کفش بره روی فرش و موبایلش رو که اونور اتاق جا گذاشته ور داره.

نه؟
:)

MB یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:01 ق.ظ

اهل فیلم نیستم..
اما تصادفا فیلم -زن دوم- رو دیدم.
همون اول فیلم یه جمله داشت که باعث شد
تا آخرین دقیقه با بهت و شاید حسرت بنشینم..خلاصه
حسی عجیبی که مثل صندوق خانه ی قدیمی
مادر بزرگ پر از راز بود..

نمی دانم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد