در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش.. فاصبر صبرا جمیلا. انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا ..
رهرو منزل عشقیم وز سر حدّ عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم پ.ن:ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟گفتم ای خواجه عاقل ، هنری بهتر از این ؟
اینقدر صبر کردیم که به این روز افتادیم:افسوس که بی فایده فرسوده شدیم/ وز داس سپهر سرنگون سوده شدیمپ.ن: با اجازه لینکت میکنم
رمضان مبارکدعا فراموش نشود٬لطفا
http://parsedarkhial.blogfa.com/post-21.aspx
سپس سوار می افتد، تو میرسی از راهکه روضه خوان شوی اما........... آه از این درد الحمدلله علی عظیم رزیتی..
فلا تصرف عنی وجهک..
جالب بود
رهرو منزل عشقیم وز سر حدّ عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
پ.ن:
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟
گفتم ای خواجه عاقل ، هنری بهتر از این ؟
اینقدر صبر کردیم که به این روز افتادیم:
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم/ وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم
پ.ن: با اجازه لینکت میکنم
رمضان مبارک
دعا فراموش نشود٬لطفا
http://parsedarkhial.blogfa.com/post-21.aspx
سپس سوار می افتد، تو میرسی از راه
که روضه خوان شوی اما........... آه از این درد
الحمدلله علی عظیم رزیتی..
فلا تصرف عنی وجهک..
جالب بود