الا رحمة من ربک .. ان فضله کان علیک کبیرا ..


اسراء- ۸۷



پ.ن : بر من که صبوحی زده ام .. خرقه حرام است..


داده فتوا ...
عاشقان را ..
سر شکستن واجب است!

چوب محمل شاهد این مدعای زینب (س) است...

آی رفیق نازنین..فکر نکن نمی فهمم اشکی را
که در چشمت حلقه زده بود و نگاهت را دزدیدی
که عشقت مخفی بماند برای روز مبادا ...،
وقتی که داشتم ماجرای علی اکبر را می گفتم
آن وقت که از شدت تشنگی..و یا نمی دانم برای آنکه
صدای گرم و مهربان پدر را باز هم و شاید برای بار آخر
بشنود .. طلب آب کرد.. و پاسخ شنید که :
به زودی به دست جدت سیراب می شوی..

و به زودی نوایی بود به قدمت تاریخ که :
یا ابتاه..علیک منی السلام.
هذا جدی یقراک السلام
و یقول : عجّل القدوم علینا ..

در حق من لبت این لطف که می فرماید
سخت خوب است
ولیکن قدری بهتر از این..

تا عشق سرآشوب تو ..



پ.ن : کاش فقط چند سال مجنون تر بودم
تا عصمت نگاهی که دل را میان بر می زند..
و تو شاید ندانی شوقی را که وقتی
قرآن را باز می کنم و درست همان اول می آید که
فالله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین..
درست مثل دلهره ی شیرین وقتی که
«خدا گواه .. که هر جا که هست..با اویم..»