آی رفیق نازنین..فکر نکن نمی فهمم اشکی را
که در چشمت حلقه زده بود و نگاهت را دزدیدی
که عشقت مخفی بماند برای روز مبادا ...،
وقتی که داشتم ماجرای علی اکبر را می گفتم
آن وقت که از شدت تشنگی..و یا نمی دانم برای آنکه
صدای گرم و مهربان پدر را باز هم و شاید برای بار آخر
بشنود .. طلب آب کرد.. و پاسخ شنید که :
به زودی به دست جدت سیراب می شوی..

و به زودی نوایی بود به قدمت تاریخ که :
یا ابتاه..علیک منی السلام.
هذا جدی یقراک السلام
و یقول : عجّل القدوم علینا ..

نظرات 5 + ارسال نظر
... پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ب.ظ

انگار به احترامش سکوت جایزتره...

MB پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ

چوب محمل شاهد این مدعای زینب(س) است..

301040 جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:55 ب.ظ http://301040.blogsky.com

salam MB joone golam
agha bebakhshid ke ye matlab dar morede to tooye weblogam neveshtam
sharmande
delam barat kheyli tang shode
fadat
http://301040.blogsky.com

MB شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:37 ب.ظ

دلم نمیاد نوشته ی جدیدی اینجا بنویسم..
به قول رفیق دقیق و نازنینی : ارمیای ارمیا شده ام!
محکم و آرام ..

پ.ن : داشتم 30 20 می دیدم..مصاحبه با رئیس سازمان محیط زیست..یعنی اگه جای مجری بودم سعی میکردم حتما یه لفظ ناشایستی پیدا کنم به خانم جوادی بگم..این چه طرز جواب دادنه.
چرا اینجوری شدن همه؟ تا یه انتقادی میشه به مجری میگه
تو نمی فهمی بذار با مردم حرف بزنم!

این نحو برخوردها مجازات داره..اگه کسی صدای من رو میتونه برسونه این کار رو بکنه..خدا این جور گناه ها رو توی این دنیا هم بی پاسخ نمیذاره.

... یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:57 ب.ظ

پس برای همین شما رو به مجری گری نمی پذیرن!!!
متاسفانه از این موارد اون قدر زیاده که نمی دونیم کجاش رو باید بگیریم... نگاه ما آدما به زیردستامون خیلی غیرخدایی شده... مسئولا نماینده های ما توی جامعه اند... یه روزی خادم مردم بودن و حالا اونا رو فقط برای تثبیت جاشون می خوان... خدا بهمون رحم کنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد