سودای آن ساقی مرا ، باقی همه آن شما...سبک هستم و نمی ترسم از سرنوشتو آرزوی مرگ ندارمزندگی را دوست دارم برای توو با دست توو ای کاش صدایم رساترو دلم صاف تر از همیشه باشدتا همین دقیقه های مانده رابرای تو باشم ..
قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق!یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشقبا خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوانآن دم که اذن می دهد از روی بام عشقترسم که در سماع کشانم قنوت راوقتی که قبله گاه تو باشی، امام عشقاز رکعت نخست در افتاده ام به شکدر سجده کفر گفته ام و در قیام عشقسی پاره ی حضور مرا چله بست شوقرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق... پ.ن.خیلی طولانی شد٬ ببخشید!
من ندارم سر ِ یاءسبا امیدی که مرا حوصله داد.باد بگذار بپیچد با شببید بگذار برقصد با باد.گلکو میآیدگلکو میآید خندهبهلب.گلکو میآید،میدانم .
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدمفارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدمهمچو منصور خریدار سر دار شدم
قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق!
یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق
با خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان
آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق
ترسم که در سماع کشانم قنوت را
وقتی که قبله گاه تو باشی، امام عشق
از رکعت نخست در افتاده ام به شک
در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق
سی پاره ی حضور مرا چله بست شو
قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق...
پ.ن.
خیلی طولانی شد٬ ببخشید!
من ندارم سر ِ یاءس
با امیدی که مرا حوصله داد.
باد بگذار بپیچد با شب
بید بگذار برقصد با باد.
گلکو میآید
گلکو میآید خندهبهلب.
گلکو میآید،
میدانم .
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم