ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام..



نمی خواستم بنویسم
اما انگار ، فرشته های کم حوصله
طاقت قیافه های غفلت زده را ندارند..
اما من
هر بار که گم می کنم خودم را
آرزوهایم را می شمرم..
و فقط به همان ها نمی میرم.
آرزوهای من
تو را-هر چقدر دور-
به من می رسانند
و در حق فاصله ها ظلم می کنند..
و تاریکی ها را نادیده می گیرند..

جغرافیایم عوض شده
آنها را که به من نزدیکند ولی
از تو دورند
دوست ندارم
و آنها را که به من دورند
ولی به تو نزدیک اند.
می پرستم..

آه..دست تو
افسوس که
لطافت بزرگی است
برای زخم های من ..

نظرات 17 + ارسال نظر
MB دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:45 ق.ظ

هیچ احمقی تنها نیست..

درویش دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:51 ق.ظ http://shab-barooni.blogsky.com

زیبا بود و جالب

[ بدون نام ] دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:05 ق.ظ http://helal.blogsky.com/

توی جغرافیای تنهایی آرزو می توانه قطب نمای خوبی باشه

BH دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:07 ق.ظ

هیچ کس تنها نیست ..
همراه اول!
:دی

من دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:05 ق.ظ http://ambrosia1985.blogspot.com/

ز من هرآنکه او دور


چو دل به سینه نزدیک


به من هرآنکه نزدیک


از او جدا جدا من

.......
آخرش هم نفهمیدم من اسیر این جغرافیایم یا آرزوهایم
آخرش نفهمیدم من خودم را پرت کردم یا پرت شدم
هرکدام که باشد چه فرقی می کند
حالا من اینجایم
که تو نیستی
و تو آنجایی
که بهار می آید
گل می روید
و خدا
لبخند می زند به بودن سبزتان

0- دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ

و من...
احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت

BH دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:40 ب.ظ

دیگر به هیچ چیز این دنیا دلخوش نیستم
نه به مردمش که مثل نسیمی یا شاید طوفانی
میوزند و میروند گویی اصلا نبودند...
و نه از دردهایش شاکی میشوم!
نه به شادیهایش دلخوش!
من حتی به خودمم دلخوش نیستم
ولی چرا..به چیزی دلخوشم.
به گذر زمان دلخوشم
به اینکه خوب و بد میرود و می گذرد
پس شاد و غمگین بودن برای چه؟
در تمام عمر احساس خنثی داشتن چه زیباست.

MB دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ب.ظ

صورتش را بزک کرده و پوزخند ابلهانه را ضمیمه
تازه زیرش نوشته :

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند!

---

پناه بر خدا...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:01 ق.ظ http://301040.blogsky.com

internete por sor'at + tanhayi = yek tarkibe khatarnaak!
)hame vaghtam dare talaf mishe!!)
http://301040.blogsky.com

دل آرام سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ب.ظ

ای همه گل های از سرما کبود
خندهاتان را که از لب ها ربود؟
مهر‌٫ هرگز این چنین غمگین نتافت
باغ٫ هرگزاین چنین تنها نبود.
تاج های نازتان بر سر شکست
باد وحشی چنگ زد در سینه تان
رنگ عطر آویزتان نابود شد
زندگی در لای رگ هاتان فسرد
آتش رخساره هاتان دود شد!
روزگاری٫ شام غمگین خزان
خوشتر از صبح بهارم می نمود.
این زمان ـحال شما ٫ حال من است.
ای همه گل های از سر ما کبود!

دل آرام چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ق.ظ

"در محرمانه ترین ساعات عشق" کنار ضریح نازنین آقا یادتون کردم.

اردی بهشت چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:53 ق.ظ

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم...
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم ...
.
.
.
جاش بسیار ( با یک دوره تناوب روش!) خالی بود...
):

عب چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:44 ب.ظ http://301040.blogsky.com

nakosh mano!
http://301040.blogsky.com

رهگذر چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:28 ب.ظ

جان فرشته بودی یا رب چه گشته بودی
کز چهره می​نمودی لم یتخذ ولد را

MB چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:34 ب.ظ

دلم نمی آید پست جدیدی بنویسم ..

چون خاک راه گشتم و
بر من گذر نکرد
طبع بلند آن قد و بالا به ما نساخت
در دشت عشق جور فلک شمع راه ماست
این خود عجیب بود
که دنیا به ما نساخت..

فائزه چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:42 ب.ظ

چه خوب که دلتان نیامد و پست جدید نگذاشتید...
-دو نقطه و دی هم ندارد-

MB پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ق.ظ

موافقم !
که به قول مرحوم منزوی :

هیچ باد مخالف اینجا نیست
با همه بادها موافق باش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد