آن روز
جهان
از جنون من
سبک می شود...

-ملکوت سکوت-



پ.ن : خسته آمده ام خانه.
صدایم گرفته است..
تب هم دارم انگار.
لینک بلاگی را می بینم که
دست نوشته های استاد است
یکی از آدم های نازنین زندگی ام که
حالا خیلی وقت است نبود صدایش و نگاهش
بازیگر زندان هایم شده است
می بینم به این جا لینک داده..
هیچ وقت هم نگفته بود به من که اینجا را دیده حتی.
یا می بیند..
چقدر این محبت های بی جیغ و داد
و عزیزم های بدون تعارف های معمول و مبتذل
به دل می نشیند..چقدر برای استاد دلم تنگ شده..

این را هم گذاشته است گواه...

پ.ن : دل را به غیر زلف پریشان که می برد؟
نظرات 5 + ارسال نظر
فطرس دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ق.ظ

گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم

و الله ما رأینا حباً بلا ملامة..

من دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:15 ق.ظ

دست در حلقه ی آن زلف دوتا
بتوان زد؟

رهگذر دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:52 ب.ظ

ببخشید !
MB مخفف Material Balance ؟آیا؟

MB دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:14 ب.ظ

نه این الان مثلا خیلی خنده دار بود؟

رهگذر دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:51 ب.ظ

نه،یه سوالی بود در ذهنم، خواستم بپرسم...
شما باید به نفس سوال کردن احترام بگذارید
حقیقت حتی در آینه های کج و معوج هم نمایان است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد