می گفت شهید بهشتی روزهای آخر
دو بیت شعر را مدام با سوز دل و آه حسرت
زمزمه می کرد :

درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس

همچو حافظ ، غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس..

نظرات 3 + ارسال نظر
مسعود محمدی پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ب.ظ http://muhammadi357.blogsky.com

ای دل آرام دل شیدا سلام ای حدیث بی وفایی ها سلام

راز های مرموز دل های عاشق اقیانوسی به پهنای کهکشان
هاست. واما

بر من قلم قضا چو بی من رانند
پس نیک و بدش زمن چرا میدانند

دی بی من و امروز چو دی بی من و توست
فردا به چه حجتم به داور خوانند

کهنه معلم ارومیه

vb جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ

محمدم..

عارفه شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:09 ب.ظ

ستون عدل الهی !بلند شو ٬برخیز ..که خشت های زمین از مقاومت سیرند ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد