کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد !



۱. از روزی که پایم را گذاشته ام روی این خاک
از استاد دانشگاه گرفته تا راننده ی تاکسی
همه ناله می کنند و تازه داغ همدیگر را هم
تازه تر می کنند!

پ.ن : مرغ سحر کیلیویی ۲۲۵۰ تومن !

۲. بین عشق و نفرت ، فاصله تنها یک قدم است.

دل خوشی های خاک گرفته ام را که کنج همین اتاق
با همین قلم قرمز نوشتم
بر می دارم و با سادگی اش زندگی می کنم
تا تمام شوم..
عطری که هنوز بوی علاقه می دهد می زنم
و لبخندی که حاصل سال ها ساده دلی است را
بی ادعا به دوش می کشم.

پ.ن : فهمیدم که ناراحت است . گفت : چشمت روشن!

۳. خوب که فکر می کنم ..
هیچ امتیازی نسبت به هیچ کس برای خودم قائل نیستم
هر چند دلم می سوزد برای ملت ذلیلی که
زبان فرانسه و انگلیسی و هر کوفت دیگری را
مایه ی افتخار می داند.
 انگار کسی دیگر از این حرف ها بلد نیست که بزند.. 


آن فامیل دوست داشتنی اما احمق می گفت :
اگر کمی نرم تر بودیم با دنیا
به گشنگی نمی افتادیم..

توی دلم می گویم : کاش توی تانزانیا انقلاب اسلامی میشد!

نظرات 7 + ارسال نظر
maflook یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 ق.ظ

mohammad khan mashkook mizani:p
takhalof dg vase chi:))

maflook یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:36 ق.ظ

mohammad in ahange shajarian ye taravate bahali be paget bakhshide;)
merci be salighe:D

vb یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:22 ق.ظ

:(

هومن دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:03 ق.ظ

داش محمد !
آقا دلم تنگ شده ! چی کنم؟؟

غریبه دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:26 ق.ظ

ترجیح می دم منم مثه اون فامیل دوست داشتنی احمق باشم از نظر شما. مسلما اسرار ازل را نه تو دانی و نه من، ایشالا معلوم میشه یه روز که احمق کیه ...

فاروق دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:53 ب.ظ

قالوا سلاما.....

غریبه۲ شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:57 ق.ظ

سلام
یا رب دل ما را تو به رحمت جان ده درد همه را به صابری درمان ده این بنده نمی داند که چه میباید خواست داننده توییی هر انچه خواهی ان ده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد