و عسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا ...

۱. الحمدلله...

۲. حنای دنیا دیگر برایم رنگی ندارد . نه عشوه هایش
دلم را می برد و نه ناراحتی ها یقه ی احساسم را می چسبد..
مثل یک داستان جذاب و هیجان انگیز.

حالا درست احساس کودکی را دارم که دارد خوب به
قصه های شبانه ی مادرش گوش می کند..
نمی داند که دل به خواب بسپرد یا
به صدای دل انگیز و نوازشگر مادر
و داستانی که پر از فراز و نشیب است .
پر از غصه و شادی ... اینقدر زیبا تعریف می کند
که انگار زندگی ات بوده است..

۳. همیشه جمع بوَد خاطری که غمگین است..


تشنه ی یک صحبت طولانی ام...

نظرات 4 + ارسال نظر
vb پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ق.ظ

mohammad...................

mohammad................... پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:51 ق.ظ

یا من قل له شکری فلم یحرمنی
و عظمت خطیئتی فلم یفضحنی
و رانی علی المعاصی فلم یشهرنی

مفلوک جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:26 ب.ظ

محمد...
ماه هاست مرا به به این نوشته ها مبتلا کردی...
مدتهاست حس میکنم نوشته هایت روح دارند...
دردم را درک می کنند...

MB شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ق.ظ

خیلی ممنون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد