منم آن عاشق بازنده هنوز...



۱.
غرق در حیرتم از اینکه چرا
مانده ام زنده هنوز....

۲. گاهی سایه ی شومی می شوم
درست روی زندگی ام...

۳. من هر چی فکر کردم...واسه دوستام
آدم با مرامی نیستم.
یعنی حاضر نیستم کاری رو رفاقتی انجام بدم
و لو خیلی کوچک..
توقعی هم ندارم در مقابل..

نظرات 13 + ارسال نظر
رها دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:38 ق.ظ

عجب !

رها دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:39 ق.ظ

منم آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش
و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر

[ بدون نام ] دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:42 ب.ظ

MB دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:45 ب.ظ

بند سوم فکر کنم از اون بندهایی است
که رسما نباید گفته بشه!
اما چه کنم که حقیقت داره...!
من اگه واسه دوستی هم کاری بکنم
به خاطر خودش نیست!!!

شاید کمی عجیب باشه. اما این از کشفیات تازه ی من
در مورد خودمه!

سه روز متوالی سردرد عجیب داشتم
یکی بهم گفت که می خوای تا خونه همراهیت کنم؟
گفتم : نه!
گفت : واسه چی؟
گفتم :‌ چون اگه تو جای من بودی. من از این کارا نمی کردم!!!

--------------
الان سر کار نشستم..دارم به این گوش میدم که :

به درمانم نمی کوشی نمی دانم مگر دردم..

دارم به خودم می گم :

توقعی هم ندارم!

MB دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:55 ب.ظ

تنهایی هم عالمی داره...

اینکه آدم و عالم هاشون برات هیچ فرقی نداشته باشه
اینکه لبخندها به دو دسته ی زشت و زیبا
تقسیم نشن.
اینکه برات مهم نباشه آدم روبروت فکر میکنه
تو چی هستی یا کی هستی یا اینجا چیکار می کنی...

دیروز بهم یکی می گفت :
برنامه ات برای آینده چیه...

گفتم :
برنامه ای ندارم. یعنی امیدوارم به خیر بگذره!
همین

هومن دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:59 ب.ظ

محمد جواب ایمیلم رو ندادیا ! :دی

س دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:59 ب.ظ

آره موافقم؛ تنهایی هم عالمی داره :دی
حالا جدی برنامت برای آینده کیه؟

[ بدون نام ] دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:00 ب.ظ

ببخشید؛ چیه؟

[ بدون نام ] دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:21 ب.ظ http://manedigaram.blogsky.com

نه آنم که می نامند
نه آنکه می شناسند
آنم که خود می دانم و تو می دانی
تو که رازی در سینه ام ..... بارانی بر اندیشه ام
و من ..... خاکی که دستانت را طلب میکند

بروزم!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:22 ق.ظ

از مهر دوستان ریاکار خوش تر است
بی مهری کسی که چون آیینه راستگوست...

علیرضا سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:40 ق.ظ http://301040.ir

سلام محمد
آقا مثل این که فرانسه خیلی جدی شده. داره به جاهای حساس می رسه. تا دو سه روز آینده باید بین کانادا و فرانسه انتخاب کنم. من خودم فرانسه رو دوست دارم ولی چنتا سوال دارم
۱. کارت اقامت (کارت د سژور) همون کار ویزا رو می کنه؟ یعنی اگه کارت د سژور داشته باشم دیگه نیاز نیست برای خروج یا ورود به فرانسه ویزا بگیرم؟
۲. کارت د سژور کار ویزای شنگن رو هم می کنه؟ یعنی برای رفتن به کشور دیگه باید ویزا بگیرم یا که کارت د سژور کافیه؟
۳. تو خودت برای دکترا چی کار می کنی؟ فرانسه می مونی یا میری؟
۴. قرار ماهی بهم ۱۳۰۰ یورو برای خونه و خورد و خوراک و اینا بدن. خوبه؟ کافیه؟
محمد جونم اگه دوست داشتی جوابمو بدی به همین ایمل که این بالا نوشتم جواب بده. فقط بدوووووو داره دیر میشه. کلی سوال دیگه دارم که جا نیست!‌بعدا می پرسم. فدات بشم توپولی!

همون که... سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ

در واقع:
"نمیدانی مگر دردم؟!!!!"

MB سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:39 ب.ظ

اشتباه تایپی بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد