من از تو ناگزیرم
من بی نام ناگزیر تو
می میرم!
۱. دوباره دردهای قدیمی و زخم های تاریخی در من
بزرگ می شود و من را پرت می کند به گذشته های تاسف
و آینده های ترسناک. من از امروز که فردایش تو نباشی می ترسم..
من از فردایی بی تو بودن ها و امروز های به یاد تو می هراسم.
مرا از ترس آفریده اند و ..
امیدهایم دیگر آنقدر قوی نیستند که دست دلم را بگیرند
بیاورند بالا از این چاهی که زندگی اش می کنیم.
دوباره دردهای قدیمی...
۲. تو بعد از من همیشه آمدی تا خسته نشوم. یادت هست؟
حالا که می روم...تو باز هم مرا دنبال می کنی که
دروغ های بهشتی خسته ام نکند؟
افسوس...آینده ی چشم به راه من!
دیگر نه تو . نه من . نه خواهیم بود.
خدا به خیر کند قاصدک ها را !
سلام دوست عزیز
وبلاگ بسیاز قشنگی داری
مایلی تبادل لینک بکنیم؟
سلام
بسیار لطیف می نویسی
شب پیری مزن به ما شانه
دختر غوره مست دیوانه
گفته اندم بگویمت روزی
تو چو ما می شوی ولی مانه
ما که دستانمان به هم چسبید
بس دعا کرده ایم رندانه
بس نمودیم مشت تا گردد
جام پیر شکسته پیمانه
شانه های تو سهممان گردید
وای بر حال تو به پیرانه
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد
خدا با ما که دلتنگیم سر سنگین نخواهد داشت
علی(ع) :
آنکه دنیایش را فدای دینش می کند با کسیکه دینش را بخاطر دنیا رها میسازد یکی است و هر دو از ما نیستند.
شما سه تا داداش
....
؟
دوستون دارم
خیلی گلید بخدا
دومی آدم را یاد حسنک وزیر می اندازه.
سلام
نمی دونم چطوری بگم که بیای
برای ما سخت نگیر بیا !
منتظرم
به فاروق :
جدی به فکر انداختینم که به جای نوشتن
برم جیگرکی باز کنم!!!
آره منم هستم 50:50 :دی