بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت ...

حسین پناهی


پ.ن : به قول شهریار :

من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست...

تو میرسی به عزیزان ، سلام من برسان
که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست !

۱. باید ساکت باشم و آرزویی نکنم...

۲. همیشه فرارهای کودکانه ی نگاهت
نوازشگر لحظه های دور و درازم بوده است...

همیشه خاطره های گاه و بیگاه مثل
غم های بی دلیل و گرم زمستانی
در گلویم می ماند و ...

آخرین جملات همیشه آزار دهنده است
مخصوصا وقتی با - ای کاش..- شروع شود!

نظرات 2 + ارسال نظر
vb دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ق.ظ

Illusionist خوب بود..خوشمان آمد..:)

علی دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.alisalar.blogsky.com

با درود و سلام؛
بسیار خرسندم از اینکه به سرای شما راه یافته ام و بسی استفاده بردم .
فرصت کردید به بنده هم سر بزنید.
در مورد تبادل لینک یا لوگو نظرتون را بهم بگین
ومنو از نظرات ارزنده خود بهره مند سازید
با احترام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد