ای شفق است یا فلق؟
مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام
جان دقایقم بگو

آینه در جواب من - باز
سکوت می کند
باز چه می شود مرا
ای تو حقایقم بگو

جان، همه شوق گشته ام.
طعنه ی ناشنیده را
در همه حال خوب من
با تو موافقم
بگو!

پاک کن از حافظه ات
شور غزل های مرا
شاعر مرده ام بخوان
گور علایقم بگو ،

-با من کور و کر- ولی
واژه به تصویر مکش
منظره های عقل را
با من سابقم! بگو !

من که هر آنچه داشتم
اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی
اگر که لایقم بگو!

یا به زوال می روم
یا به کمال می رسم
یکسره کن کار مرا
بگو که عاشقم
بگو!



پ.ن :‌ چی بگم؟
چیزه تازه ای که نیست!

آسمان دلش گرفته است...

-ترجیع بند هر روز در پاریس!-

پ.ن :‌ یک تصمیم سریع!
خدا کنه سخت پشیمون نشم!
طبق معمول!

نظرات 7 + ارسال نظر
تاجر عشق جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:38 ق.ظ

سلام
خیلی خوشحالم که با وبلاگتون آشنا شدم
زیبا و خواندنی بود
منتظرتون هستم
بای

تاجر عشق جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:38 ق.ظ http://www.leeyoungae.blogsky.com

الف جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:39 ق.ظ http://aakharinaarezoo.persianblog.com

زبون تلخی دارید .. یا تند ...

جواد جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام
خیلی خیلی ...... خیلی زیباست. مطمئناً حسی زیباتر از این نوشته ها دارید. ای کاش .....

MB جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ب.ظ

به الف :

اینا رو من تعریف حساب می کنم!

به جواد؟ :

اینا رو هم همینطور!

هومن جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ب.ظ

حاجی مهم نیست اگه خراب شد بعدا یه جوری با هم ماست مالیش میکنیم :دی

فطرس شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:00 ق.ظ

به قول آقا:

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم
.
.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد