تو هیچ عهـد نبستـی که عاقبـت نشکسـتی...
مرا به آتش عشـقت
نشاندی و ننشستـی...



بنای مهر نمودی که پایدار نماند...

باز هم در این روزهای قرمز و نارنجی
آژانس شیشه ای را دیدم...
دل خوشم به تاریکی وفاداری که اشک هایم را
مخفی نگاه می دارد..

پ.ن :‌ ترس سوغات آشنایی هاست!

پ.ن : حاجی گلوم میسوزه ...
دستت رو بذار روی گلوم..
نه همون دستو...

پ.ن : اگه هنوز از خاک ایران خارج نشدیم
بگو هواپیما برگرده!