التهابم از حضور گرم توست
آفتاب را ، بهانه می کنم ...
اسئلک حبک و حب من یحبک
...
خورشید از فراز سرم به شکی کنایی
می تافت
،
چند قرن آن طرف تر
درست رو به روی حسرت های من
زنی پشت به آینه
چون تیغی برهنه
نشسته بود
و گیسوی سپری شده اش را
در باد
،
می بافت !
سید حسن حسینی
پ.ن : معشوق من ... تمام و کمال زمینی است
که اگر نه در چشم من می آمد
نه معشوق من بود!
آفتاب اگر آفتاب است بر دلم گواه است...
اگر سایه دارم دلیل بر تاریکی نیست...
ای آفتاب خوبان ...
سلام. این نوشته مال شماست ؟
< دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود. فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند ... >
سلام
نه!
جدی میگی ؟
مال حمید نیست؟
نمیدونم!
به تو گفتم نگران
که پر از تشویشم
چه شود آخر کار؟
و تو گفتی آرام
که خدا نزدیک است
پاسخی نرم و لطیف
که به من آن دم داد
همه ی دنیا را
.
این شعر رو نزدیک ۳ هفته پیش که با علیرضا داشتیم میرفتیم کثیف املت بزنیم!! تو راه اون برام خوند!
منم اون موقع که برا بار اول شنیدم از فرط آرامش املت کوفتم شد:دی
...
ترسم آن روز که از کعبه فرود آید مرد
سیصد و سیزده آدم نتوان پیدا کرد
ترسم آن روز که مردان سرانجام آیند
این جماعت همه با بقچه حمام آیند!
۲هفته پیشم که من این شعر رو براش اس ام اس زدم! همون شعر رو برام فرستاد
.
.
به تو گفتم نگران
که پر از تشویشم
چه شود آخر کار؟
و تو گفتی آرام
که خدا نزدیک است
پاسخی نرم و لطیف
که به من آن دم داد
همه ی دنیا را
راستی محمد این عکسه من رو یاد طرح ارتقای امنیت اجتماعی و سردار احمدی مقدم میندازه:دی
چه جالب. تقریبا ۲ هفته پیش علیرضا بازارگان برای من sms زده بود...
به تو گفتم نگران
که پر از تشویشم
چه شود آخر کار؟
و تو گفتی آرام
که خدا نزدیک است
پاسخی نرم و لطیف
که به من آن دم داد
همه ی دنیا را
جواد این بیشتر طرح ساماندهی مد و لباسه :دی
آقا من نمی دونم این شعر رو کی اینجا نوشته
کسی مسولیتش رو قبول نمی کنه :دی
آقا حال که صاحب نداره من مسولیتش رو میپذیرم :دی
این متن مال
عرفان نظر آهاری
کتاب <در سینه ات نهنگی می تپد>
...