تا که از نگاه تو ، نور شادی می بارد...
هر قدر هم خجالتی باشی
باران که بیاید
دلت که بگیرد
قدم هایت را که بشماری
نفس هایت سبک که می شود
نترس!
محکم قدم بردار که راه دراز است و لیلی
به مجنون های خسته جامی نمی دهد!
هر قدر هم خجالتی باشی
تمام راه را زمزمه کن:
دل به امید روی او همدم جان نمی شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پر شکن
وه که دلم چه یاد از آن عهد شکن نمی کند...
تا که از نگاه تو ، نور شادی می بارد...
غرق شادی و غم
توأمان می شوم....
:)
سلام
اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست
برای انکراتیک:
...: میگن آفتاب اونجا وجود آدم رو داغ و درون رو خالی میکنه.
...: چه خوب! من که دیگه تحمل ندارم تا این روح خسته رو با خودم این ور و اون ور بکشم!
سوء ظن، آلبرکامو (با اندکی تخلیص)
che ghashang ke Akso Shero Ahang hame ye chiz migan :)
Ajibe ...Asheghe ma'soome khoda dide boodam, amma asheghe khode khoda ...
Raasti safe weblogetoon kheili sakht baz mishe :( Lotfan ye fekri bokonid,
Dar panahe tanha panaah bashid,
مهندس بازارگان سلام
میبینم نوار سراج گذاشتی!
همیشه کریستیبرگ رو در میاوردی و سراج میذاشتی :دی
حالا این دفعه از اون راه پشتی بریم آتیساز یا از چمران ؟
میگم محمد واقعا صفحه بلاگ خیلی سخت بالا میاد!
بهتر!
...
..
.
هوالله.
راه باریک و بسی پُر خطر و تاریکست
سببی ساز و درین مهلکه ما را دریاب!
.
جان به لب آمده از درد خدا را دریاب
.
گاهگاهی به نگاهی دل ِ ما را دریاب
.
شهریارا! به در ِ خویش گدا را دریاب
.
شبـــــرو وادی ِ اندوه و بلا را دریاب
.
من ِ دیوانهی انگشت نمـــا را دریاب
.
من ِ از قافلهی شوق جــدا را دریاب
.
.
.
من ِ افتاده ز پـــا را دریاب
((ره دور است و باریک است و تاریک
به دوشم می کشم بار گران را))