جای پر زدن زمین نیست
توی قلب
آسمونه
...




پ.ن : تکلیف نفس من سنگین است!
زیرا در هوای عشق تو بارها نفس کشیده
هر چند حالا خسته شده
از فضای دودآلود شهر
میدانی
گاهی دلم برای لحظه هایی تنگ میشود
که هیچ کلمه ای نمی تواند توصیفش کند
راز مبهم چشمهایت
و نگاه های عاشقانه
مدیون شانه های خاک خورده ات بود!
گوارا بادت!
یا لیتنی کنت معک!