گفتم که بوی زلفت ، گمراه ِعالمم کرد...



«
دست بر نمی دارد
نمی رود
یک امشب بگذارد
سر سنگین
به خواب تو
از فراموشی گریه بمیرم!...»


پ .ن :‌ ای ز غم فراق تو...
چه فرقی می کند
تو هم دیگر با سرفه های زمستانی
پاسخ های سرد می دهی

من دلم به هیچ چیز دنیا خوش نیست..
اما لذت آن لحظه ها که گاهی
بدون آنکه بخواهی من بفهمم،
برای اینکه از خستگی راه نگریزم،
...
هنوز دلم را نوازش می کند
من خیلی چیزها را از دست داده ام...

تمام خوبی اینجا این است که قدر محبت را بیشتر می فهمی
وقتی هر چه به اطراف نگاه می کنی
چشم هایت از قحط محبت به خواب می رود

به خواب...
مگر از فراموشی این گریه بمیرم...


نظرات 4 + ارسال نظر
کشکول سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ق.ظ http://kashkolans.blogsky.com/

دستی روی سرم کشید و به عشق نداشته ام خندید !

Bdel سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:04 ب.ظ

هوالله.
کاش این کد موسیقی هیدن نشده بود و کمافی‌السابق قابل کنترل بود

vb سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:35 ب.ظ

و ردّ پای دلم را دوبـاره بــــاران بــرد!
دوباره گم شده ام در هـــوای یک برخورد!

به این بهانه که تنگ است حجم آبادی
به این بهانه که سیرم از هر نگاه بی‌تابی،

مهار برهء دل را به گرگهــــــــــا دادم
و از نگاه خودم تا همیشــــــــه افتادم

و اشتباه من این بود زود دل بستــــم
به آن غریبه که عاشق نبود دل بستـــم…

کسی غروب مرا حس نکرد،حتی کوه
و درّه های پر از برف و ...از تگرگ انبوه!

کسی غروب مرا حس نکرد دریا نیز
کسی غروب مرا حس نکرد
جز پاییـــــــز…؛

خاک چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:39 ب.ظ

منم از همین می ترسم
گاهی دلم فقط توی حرم آروم می گیره یه حرم امن از حرم امام رضا گرفته تا یه امام زاده گمنام توی یه ده فراموش شده وحتی گاهی با قرار گرفتن توی حریم یه آدم خوب که شاید اصلا متوجه حضور منم نشه.....فقط اون جا اروم میشم
یه سواله که همش می خواستم ازتون بپرسم و هیچ وقت نپرسیدم توی دنیایه بدون حرم می شه طاقت آورد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد