اینجا کسی با خویش نیست
یک مست اینجا بیش نیست
اینجا طریق و کیش نیست
مستان سلامت می کنند...
پ.ن : نمی دانم چه می شود که هر وقت این عکس
را می بینم یاد این خطوط از شهید آوینی می افتم که :
«پرستو را با گرما عهدی است که با بهار تازه می شود!
وطن پرستو بهار است
و اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند...»
پ.ن : از این اخلاق هم وطنانمان! که در مقابل
هر خارجی خاشع و فروتن و در برابر همدیگر
خشن و تند هستند متنفرم.
یارب چه گدا همت و بیگانه پرستیم...
محمد به خدا من اگه بفهمم کار کی بوده از وسط به ۴ قسمت مساوی تقسیمش میکنم....(طغرل)
برای آن پسر در عکس:
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
و قد تفتش عین الحیوه فی الظلمات
نه پنج روزه عمرست عشق روی تو ما را
وجدت رائحه الود ان شممت رفاتی
وصفت کل ملیح کما یحب و یرضی
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
(سعدی)
یاران چه غریبانه
رفتند از این خانه
بشکسته سبوهامان...