بیچاره دل ، که هیچ ندید از گذار عمر...

چشمانم را بسته ام.
تصویرهایی از آن خانه ی دوست داشتنی کودکی
گرفته تا این «میان آسمان و زمین»...
تصویر خنده های شیرین و به یاد ماندنی
و گریه های داغدار  و فراموش نشدنی
و غصه های به دل ماندنی...
یکدفعه صدای آهنگ تمام خیالات را می شکافد که :

یک شـب آخر دامـن آه سحــر خواهم گرفت
 داد خـــود را زان مــه بـیـــدادگـر خواهم گرفت

و ادامه می دهد‌:

چشــم گریــان را به تـوفــان بلا خواهم سپرد
 نـوک مــژگان را بـه خـونـاب جگـر خواهم گرفت

آی که سکوت هم گاهی چه بلند فریاد می زند که :

نعــره ها خواهم زد و در بحر و بر خواهم فتاد
 شعله ها خواهم شد و در خشک و تر خواهم گرفت

و هنوز هم ...

انتقــامم را ز زلفـش مـو به مـو خواهم کشید
آرزویم را ز لـعـلش ســر بــه ســر خواهم گرفت

و بعد به رو به سرنوشت می کند و :


یا بهـــــار عمر من ، رو بر خـزان خواهد نهاد
یا نـهـــــال قــــامـت او را بـه بــر خواهم گرفت...

پ.ن ۱ : شیر کاکائوی فان هوتن بنوشید!

پ.ن ۲ : ای سرنوشت!  مرد نبردت منم، بیا
زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز
شادم از این شکنجه خدا را، مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز

ای سرنوشت! هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه من تازیانه را

فریدون مشیری

نظرات 13 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:07 ق.ظ

انتقامم را ز زلفش مو به مو خواهم کشید...

JaSa دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:06 ب.ظ

هر کی تونست این پست را بفهمه
یک جایزه خوب پیش هومن داره!

MB دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:09 ب.ظ

سلام خاسا:

احتمالا ۵ شنبه اس جمکران...به علیرضا هم بگو/
خودت هم بیا/سلام هم برسون!!!

فائزه دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:42 ب.ظ

انتقام ما را هم بگیرید مو به مو لطفا!

JaSa دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام بر پدر بزرگ دانشکده م.شیمی و رحمه الله

من خیلی دلم می خواهد که بیایم
ولی نکته اینجاست که من الان رو مود شخصیت نیستم
با در نظر گرفتن اینکه ممکن است آخرین قطرات آبرویت را
بر زمین نابودی بریزم آیا باز هم می خواهی که بیایم؟!!

راستی یادم باشه حتما اون خوابی
را که بهت گفتم برات تعریف کنم
خیلی بامزه بود!!!

MB دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:15 ب.ظ

سلام خاسا!

من پدربزرگ میم شیمی نیستم
هر چند تا دلت بخواد
نوه و نتیجه و ندیده دارم!

در مورد آبرو هم که گفتی
نگرانیت به انتفای مقدم موضوعیت نداره :دی

JaSa دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:23 ب.ظ

هوی اخوی!
خیلی خوب. حالا که به انتفای مقدم موضوعیت نداره،
باشه میام! ولی بدون که خودت خواستی!!!
اتوبوس رو، رو سرت خراب می کنم! (خنده شیطانی+بد جنسی)

هومن سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:52 ق.ظ

عزیزان سلام
محمد جان هوتن کی بود دیگه؟؟؟؟
جاسای عزیز هر می این پست رو فهمید جایزتو بهش میدم....
(لبخند خیلی بدجنسی!!!!)

MB سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:36 ق.ظ

سلام هومن!
بابا هوتن چیه!!!
فان هوتن. تا حالا شیرکاکائو نخوردی اونجا؟؟ :دی

ُSmm سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 ق.ظ

ور نه تصور کنی که بی تو صبورم...
گر نفسی می کشم ز باز پسین است ام- بی.

JaSa سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ق.ظ

نخورید این چیزها رو. برای سلامتی خوب نیست،
از اون چیزهایی که قراره هومن به من جایزه بده بخورید!

! سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:56 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
برای عکس بالایی کامنت نزاشتی؟
-----------------
تصویر جالبی هست
من اونو به سرگشتگی تعبیر می کنم
یه سرگشتگی .... ولی نه به معنی سر در گم بودن
----------------
اگر اجازه بدی اونو برای یکی از نوشته هام در آینده استفاده کنم
-----------------
تصویر جالبی هست
یه تصویری هم هست
همونی که بالای لینک موسیقی هست
از اونم خیلی خوشم اومده
واسه اونم اگه تونستی یه اجازه کپی رایت بده
---------------------
با دیدن اون تصویر یادم اومد که یه باره دیگه هم به شما سر زده بودم
-----------------------
موفق و سربلند باشی
!

JaSa سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:54 ب.ظ

یک نکته دیگه هم هست که می خواستم تو کامنت بگم،
ولی چون تو فعلا در بدنه حاکمیت هستی احتیاط می کنم و نمی گم! D-:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد