چه دردست این که در فصل اقاقی
به روی عاشقان در بسته ساقی...
دلم می خواهد زمان ثابت بماند...
روزهایم آغشته به شوق است و شب هایم
به غلظت اشک های داغ و سوزان...
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود...
پ.ن:دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
از دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم...
اللـهم و نحن عبیدک الشائقون
الى ولیک المذکرِ بک و بنبیک ،
خلقته لنا عصمة و ملاذا ،
و اقمته لنا قواما و معاذا ،
و جعلته للمومنین منا اماما ،
فبلغه منا تحیة و سلاما ،
و زدنا بذلک یارب اکراما ،
و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما ،
و اتمم نعمتک بتقدیمک ایاه امامنا
حتى تورِدنا جنانک و مرافقة الشهداء من خلصائک...
به خدا می آید ...
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
"به غلظت اشک های داغ و سوزان"
اللهم اکشف هذه الغمة
عن هذه الامة بحضوره
و عجل لنا ظهوره
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
دوش مرا حال خوشی ست داد سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت...
.
.
خوشا آنان که از او می نویسند به خط خال و ابرو می نویسند....
یوسف می گوید :
این شائقون بایستی تائفون باشد
فکر می کنم هر دو صورت وجود دارد.
البته هر کس مناسب خودش فکر می کند...
دوست داری پولدار بشی؟ هر کلیک 80 ریال!