گاه بعضی کلمات همانقدر که حقیقت دارند ،
تلخ و تکان دهنده اند...
وقتی می گفت:
-من فرصتم زیاد نیست...
تمام بدنم می لرزید.
جهان و تمام حوادث و انسانها دور سرم می چرخید.

...والعصر!...ان الانسان لفی خسر!
ببین چگونه غافل و گمراه شده ام!
چگونه در کوران ظاهری دنیا غرق شده ام!
چطور برای جلب تحسین دیگران زندگی ام را تباه کرده ام!

آنچه ما کردیم با خود ، هیچ  نابینا نکرد
در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را

نظرات 3 + ارسال نظر
JaSa سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:51 ق.ظ

من چیزی برای گفتن ندارم!

هومن سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:00 ب.ظ

محمد جان سلام
پس چرا پست بالا نظر نداره؟

هومن سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:01 ب.ظ

چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد