اگر ماه بودم، به هر جا که بودم،
سراغ تو را از خدا می گرفتم،
وگر سنگ بودم، به هرجا که بودی،
سر رهگذار تو جا می گرفتم.

اگر ماه بودی به صد ناز، شاید،
شبی بر لب بام من، می نشستی،
وگر سنگ بودی، به هر جا که بودم،
مرا می شکستی، مرا می شکستی...

 

پ.ن:روح ستیزه جو!
این بهترین تعریفی بود که از خودم تا به حال شنیده بودم
نمی دانم چه تعریفی در برابرش نشسته است
اما اگر می خواستم جوابی بدهم،
حتما از این کلمات زیاد استفاده می کردم:

«شاید خواننده تعجب کند
از اینکه این طور صریح از بی لیاقتی خودم حرف می زنم،
اما باید به یادش بیاورم که
صراحت فضیلتی است
که بیش از هر کس برازنده آدم مرده است!
آدم در عین فریب دادن دیگران
خود را هم فریب می دهد
و به این ترتیب خودش را از شرمساری،
 که وضعیت بسیار عذاب آوری است
و همچنین از ریاکاری معاف می کند.
 اما در عالم مرگ، چقدر چیزها متفاوت است،
 چقدر آدم آسوده است!
نه همسایه ای داری،
 نه دوستی، نه دشمنی،
 نه آشنایی، نه غریبه ای،
نه مخاطبی، مطلقا هیچ.
همین که پا به قلمرو مرگ می گذاری
 نگاه نافذ و قضاوتگر افکار عمومی قدرتش
 را از دست می دهد.
البته انکار نمی کنم که این نگاه
 گاهی اوقات به این طرف هم سر می کشد
 و داوری خودش را می کند،
 اما ما آدم های مرده،
 چندان اهمیتی به این داوری ها نمی دهیم.
 شما که زنده اید باور کنید،
 در این دنیا هیچ چیز به وسعت بی اعتنایی ما نیست

خاطرات پس از مرگ براس کوباس - ماشادو د آسیس

نظرات 7 + ارسال نظر
... سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:33 ق.ظ

... هیچ چیز به وسعت بی اعتنایی ما نیست...

JaSa سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:35 ب.ظ

ای روح ستیزه جو!
ای تافل!
ای بارونز!
ای ونزوئلا!
ای فرار مغزها!!

باد صبا سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ب.ظ http://baadesabaa.persianblog.com

من فقط می دانم که محبت کردن درد خودش را دارد... و به گمانم به هر دردی می ارزد... شمشیر بر مومن و غیر مومن... به هر دردی... باد صبا به روز شد.

سرمه سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:42 ب.ظ

مثل شفافی کودکانه...

MB سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:36 ب.ظ

به جاسا:
ما رو بگو دلمون خوش بودی تو
وبا داری!

MB سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:38 ب.ظ

به بادصبا :
نمی فهمم از چه است...بلاگتان را پی میگیرم.
دستم به کامنت و اینها نمی رود!

از صلح و دوستی و محبت و اینها
اینقدر شنیده ام که مثل آدمهای جزامی
از شنیدنش موجی میشوم!
دوست ندارم کسی برایم بگوید!

MB سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:39 ب.ظ

به سرمه:
می گفت:
بزرگترین عیب او جوانی است
و برترین حسنش نیز...

به . . . :
گفتیم فرق نذاریم..یه چیزی جواب داده باشیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد