این روزها
اسفندیار تبلیغ لنز می کند و
دهقان توس
به برگه های جریمه نگاه می کند و
محمود غزنوی
با بنزی سیاه می گذرد
از چراغ قرمز
اگر دماوندی که قصه از آنجا آغاز شد
همین دماوند است
پس رستم کجاست ؟
گرد آفرید کو ؟
من که در این خیابان ها
جز سودابه هیچ نمی بینم
ـ آقا لطفا فندک تان ...
می خواهم پر سیمرغ را آتش بزنم !
علیرضا قزوه
سلام مهربون!
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکنیم دیگر صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم...
زیبا بود و عمیق...
یاحق.
تا جاسا داریم، رستم میخواهیم چکار؟!
پ.ن: با همین سودابه اش موافقم. لطفا وقتش را بیشتر کنید!!
به نرد! :
حاج آقا از شما بعیده :دی
البته ما ۴ سال سودابه دیدیم!
شما دیگه حتما . . .
هنوز با وبلاگت حال می کنم
اصراری نیست ....
وبلاگ شماست .نظر شماست.حس شماست.دنیای شماست....
وبلاگ من است(ظاهرا)
نظر شما است (ظاهرا)
حس من است(ظاهرا)
دنیای شما است(ظاهرا)!
در این ۴ سال سودابه ها دیدیم اما، نهضت ادامه دارد (ظاهرا)!!
پ.ن: خدایا دیدگاه میم شیمیانه ما را اصلاح بفرما و اگر قابل اصلاح نیست دیگر هر کاری خودت صلاح میدانی، بفرما!!
استغفرا...
یا علی آقا!
یا علی!
(ظاهرا ) بی خیال بشیم بهتره......
استغفرا... (شدیدتر!)
به جاسا:
آقا مثل اینکه بچه ها دارن فردا میرن جمکران
اگه میتونی به هرکس که می خواد بیاد بگب ممنون میشم.
البته قبلش با من تماس بگیر(مثلا فردا ظهر)
نظر من چیز دیگری است..(ظاهرا!)