انکراتیک
دوشنبه 30 آبانماه سال 1384 ساعت 12:03 ق.ظ
داداش صدرای عزیز من ... الخیر فی ما وقع ... می دانم که سخت است ٬ اما ........
بی تو گر طالعم این گونه نهد روی به ضعف پر کاهی نتوان تکیه به دیوارم کرد غم دنیا نخورم تا بوَدَم باده ی جام که در این نشئه خدا فاعل مختارم کرد تا ز رخ پرده گشود آن صنم باده فروش از پس پرده ی اسرار خبر دارم کرد
جرعه ای از جام شوکران گوارای وجودت ای محمد!
داداش صدرای عزیز من ... الخیر فی ما وقع ... می دانم که سخت است ٬ اما ........
بی تو گر طالعم این گونه نهد روی به ضعف
پر کاهی نتوان تکیه به دیوارم کرد
غم دنیا نخورم تا بوَدَم باده ی جام
که در این نشئه خدا فاعل مختارم کرد
تا ز رخ پرده گشود آن صنم باده فروش
از پس پرده ی اسرار خبر دارم کرد
اگر یک لحظه می ایستاد...
خوب که فکر کردم... دیدم خودم هم شرط وفاداری رو نفهمیدم
البته می دونم شما ربطشو شاید !
اگر مرگ نبود ، دست ما در پی چیزی می گشت !