مثل تمام بی حوصله گی های زنگ های لوس انشا
وقتی معلم خوش خیالمان از زیبایی طبیعت
مصداق های عینی می آورد...
هوای کلاس پر از حباب های معلق و خسته کننده ی
نفس  های طولانی اش می شد..مثل همین جاده ی آشنای چالوس!
با این همه درختان سبز و متظاهر و این مه سنگین!

از ایستادن در صف متنفرم!
اما همیشه در زندگی دیگران را به خود ترجیح داده ام
وقتی دو ساعت درصف باشی و این همه برادری را ببینی،
دیگر دلت برای هیچ کس تنگ نمی شود!
من زندگی ام را وقف دیگران کردم...نه اینکه خیلی خاطرشان را
می خواستم!...نه!..من از زندگی خودم فرار میکنم!

خداوند شوق و  دلبستگی را آفرید تا قانونی باشد برای سرگرمی
بیشتر بندگانش!
غم و رنج را به رتبه های یک رقمی! داد  تا سردردشان را بیشتر کند...
همانطور که از همان اول بود!

دوستان من قرص های ضد افسردگی نیستند که بخواهند
تاریخ مصرف داشته باشند!
دوست شدن با من بسیار ساده است...اما دوست ماندن جرات می خواهد!
آدمهای بی بنیاد همه کم می آورند...لاضیر!
به دوستی با هیچ کس نه محتاجم نه حتی علاقه مند!
هیچ دوستی جز درد ویژه ی خود چیزی بر دوشم نگذاشته!
تنهایی نعمتی است که خداوند به آدمهای قعر بهشت می دهد!!!
بدرود
نظرات 9 + ارسال نظر
مهدی شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:43 ب.ظ http://mmp.blogsky.com

شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را میشوید

اشنا شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:54 ب.ظ

تنهایی نعمتی است که خداوند به آدمهای قعر بهشت می دهد

چه عجیب!

MB شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:20 ب.ظ

[ بدون نام ] شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:54 ب.ظ

هنوز هم خودخواه و بدبینی!

JaSa شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 ب.ظ http://harmony.blogfa.com

"از ایستادن در صف متنفرم!"

اینو قبول دارم, یادمه آن موقع ها, در سر صف صبحگاهی, غالبا دیر می آمدید و آقای جزایری برایتان منفی می گذاشت!
ای پسرهای بد!

MB یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:56 ق.ظ

دیگر سال آخر آدم شده بودیم!
اصلا نمی آمدیم سر صف...

MB یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:53 ق.ظ

حق داریـــــد....همتونو درک میکنم!

[ بدون نام ] یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:41 ب.ظ

منم تو رو درک می کنم....ادما خود خواه تر از اونن که ادم بتونه محتاج دوستیشون باشه.....همه به خاطر گذاشتن بارشون رو شونت بهت نزدیک میشن....تا بارشونو سبکتر کنن....قبول دارم ....نعمت بزرگیه

همکلاسی سابق!!! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:47 ب.ظ

عجیب می نویسید آقای بازارگان!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد