"نرسیده به خدا جرم مرا جار زدند!
دو درخت آن طرف باغ مرا دار زدند!
دو درخت آن طرف سایه ی دلتنگی من٬
گریه می کرد کسی در حرم سنگی من...
جرمم این بود که هی تکیه به باران دادم....
بی سبب نیست که از چشم خودم افتادم..
کوه غم بود ولی چند بلا صبر نداشت!..
طاقتِ دیدن خورشیدِ پس ابر (عج) نداشت"
۱ - واقعا با نوشته هات حال می کنم. روحم تازه می شه.
۲- ممنون که من را برای جمکران دعوت کردی اما دارم می رم مسافرت.
۳- من خوشحال می شوم که تو برنامه فوتبال هفتگی اتان باشم.
من تحت حفاظت کاتدی هستم. زنگ نمی زنم!!
چه شوخی بی مزه ای. حالم بد شد!
باشه .. سعی میکنم تا آخر هفته آینده یک زنگی بهت بزنم!
فعلا مخلصیم
خط دوم متنت هم خیلی خوب بود.
ای خدا به جوانان ما جدیت بیاموز~:دی
سلام محمد عیدت مبارک. سلام ما رو به همه برسون.
قربانت
راست میگی. من باید جدی تر عمل کنم.
برای زنگ نزدن حفاظت کاتدی کافی نیست. باید از رنگ اپوکسی هم استفاده کنم!
...
اگر هنوز حالت به هم نخورده از این شوخی جلف ... باشه زنگ میزنم.
السلام علی سیدنا الصادق .. کیف حالک رفیق کما فی السابق العزیز ؟ ..ما هذا هناک فی الدیار الغریب الفرانسه ؟! .. نحن نشاهدون الحضرت المستدام فی الشفاهیه و التیلیفونیه من الاغیار !! .. الاخبار الموثق یستدّل علی تحجیم المطالعات العلمیه و تحکیم الاکتشافات الجدَی و التنصیب المناسابات الرسّمیه مع الاساتید .. مع السلامه ..
سلام صادق جان
عید شما مبارک..
خبری هم اگر ازت داشته باشیم به خاطر کوشش خودمونه :دی
جات خیلی خالیه...دو رشته ایها زیر دست و پا له شدن!(قابل توجه جاسا!)
ولی باز از اینطرفی ها خیلی بیشتر ازت خبر داریم..
حاج صادق جان!
امیدوارم موفق باشی و دست کم یک دولت کریمه اونجا تشکیل بدی...
تک کر
کما فی السابق ...
دو رشته ایها زیر دست و پا له شدن!(قابل توجه جاسا!)
..
فارسی بنویس تا منظورت را بفهمم