خوش دارم خبری هولناک
همراهِ ابری پیچیده در سیاهی ِ غم ،
همین دم دمای اول صبح احوالم را خراب کند ...
من در هیاهوی این همه روشنی زیادی ام .
من در رویاهایم پیر شده ام !
انگشتانم پوسیده است ...
بانو !
دنیا بدون من چیزی کم ندارد ...
MB
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1384 ساعت 10:05 ق.ظ
ترسیدم از در رویا پیر شدن... ترسیدم... اما رویا همچنان می ارزد
خیلی قشنگ می نویسی.
سلام.کم پیدایین.
سلام علیکم
اعیاد شعبانیه بر شما دوست عزیز مبارک باد
یا حق