سالها بر سر راهش نگرانش بودم
آمد و دید پریشانم و خندید و برفت...
پ.ن ۱ :
قراری کرده ام با می فروشان
که روز غم به جز ساغر نگیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
پ.ن ۲ :
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
آنکه اینکار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده ی پندار بماند
پ.ن ۳ :
رفتم غم تو را چون ، بر لوح دل نویسم..
خون از جگر فروریخت روی نوشته هایم
آن لوح دل به مجنون
دادم ولی بخندید !
گفتا که با دل خون ...
رمّان بسی نوشتم ..!
امّا ندیدم اورا....برگی از آن بخواند...!!!
پ.ن ۴:
مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری
هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد
امروز یقین شد که تو محبوب خدایی
کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد
۱. چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی...ز عاشقان بسرود و ترانه ياد آريد/۲. به آنکه این کار ندانست : تا نگردی آشنا زين پرده رازی نشنوي....گوش نامحرم نباشد جای پيغام سروش/۳. برای تو: نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار ....که در مشايخ شهر اين نشان نمی بينم.
چرا قهری ؟ ؟
قهرم ؟؟!!
ق ه ر ی (با رنگ آبی )