ما هرگز از آنچه نمی دانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم . ترس سوغات آشنایی هاست... نادر ابراهیمی
پ.ن۱:آدم ها برای ته نشین شدن چه شتابی دارند و بعضی در تشخیص صعود و سقوط چه بر حماقت اصراری!
پ.ن۲: تو کوچه ای هستی که من از آن گذشته ام اما من از آن ِ تو نیستم .. مقالات شمس پ.ن۳: پابلو نرودا با همان لحن حماسی همیشگی می گوید: «هوا را از من بگیر...خنده ات را نه!»
پ.ن(¤): تو فرض کن من ورق خوردم! آیا هرگز به پایان کتاب فکر کرده ای؟ من نگاشت خدایی هستم که در بهشت رنج می کشد ! و انا الی ربنا لمنقلبون و ما بسوی پروردگارمان باز میگردیم
پ.ن ۴: مرا از نوشته های کامو منع میکنند.. ولی عاشق آن جملاتی هستم که می گوید: «آنان که خداوند دوستشان دارد، جوان میمیرند..»
به من:
سلطانپور؟
نه...ادامه دهید...
من نگاشت خدایی هستم که در بهشت رنج می کشد !
چه عجیب!!!
پس خدا شما را دوست نداره؟!
اندکی صبر/
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
در خزانی خالی از فریاد و شور
«مرگ ما روزی فرا خواهد رسید..»
خدا بعضیا رو که خیلی دوست داره به خاطر بقیه نگه می داره...تازه اونا هیچ وقت پیر نمی شن....پیر نشوید....
به من : تو خودت قند و نباتی...
« روز فراق را که نهد در شمار عمر ...»