سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری ...


پ.ن :‌ رب لا تواخذنی بما یقولون
و اجعلنی افضل مما یظنون
و اغفرلی ما لا تعلمون..

پ.ن :  قبلا فکر می کردم که
دلم در تنهایی تو را بهتر می بیند
اما حالا گمان می کنم بین همه ی این شلوغی ها
و در سرمای همهمه ی این حرف ها
چشم هایم بهتر به عشق تو گرم می شود..

من هم می توانستم که تو را نبینم..
و این لطف تو بود که
نمی دانم به چه حقی از وقتی که حتی نمی دانم
همراه من بود..
الحمدلله الذی هدانا لهذا
و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
...
و امید دارم که
و یزید الله الذین اهتدوا هدی ..

پ.ن :  قلبم را وقتی از آدم ها پنهان می کنم
می دانم که تو بهتر از من می دانی که
چه در دلم می گذرد..

اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس ...


پ.ن :  عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل
سوره مبارکه قصص
آیه ی شریفه ی ۲۲ 

به اشکی که در قنوت می لغزید قسم
و به نمازهایی که ساعت خواب می ماند
اما لطف تو نه ...
من بنده ی تو ام.
و امید دارم به رحمتت که
نجاتم بدهی از عذاب آن روز سخت...