پس از چندین شکیبایی
شبی یارب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم
در محراب ابرویت
تو گر خواهی که جاویدان
جهان یک سر بیارایی
صبا را گو
که بردارد
زمانی برقع از رویت
...
پ.ن :
شنیدی حکایت غریب اسم هایی را که شفا می دهند
به دل های غریب..
« فما احلی اسمائکم
و اکرم انفسکم
و اعظم شانکم
و اجل خطرکم
و اوفی عهدکم
و اصدق وعدکم...»
پ.ن :به قول سید :
از دیروز بی کسی ام
تا چشم های امروزی ات
چند قرن حیرت نوری
فاصله دارم..
فما احلی اسمائکم
..
دلم ضعف می رود
از خواب شیرینی
که هنوز ندیده ام
..
یا ربّ
انت القادر علی کل شیء
انا عبدک الذی اعترف لک بالعبودیه
انا عجز المحض
انا ضعف المحض
انا جهل المحض
انا فقر المحض
انت یا ربّ
انت الغنی
انت العالم
انت القادر
انت المحیط بکل شیء
انت الکریم
انت الرحیم
...
پ.ن :
بیست و هفت سال تمام شد.
و یک قدم در راه خدا بر نداشتم..
از خدا می خواهم
که عذرم را بپذیرد
و در ادامه ی راه - کوتاه یا طولانی-
توفیق خدمت و زحمت در راه خودش را عطا کند.
پ.ن :
خدایا ..
ما رو در راه خودت قویم ، صبور و پاک قرار بده..
ما رو از شر شیطان حفظ کن.
و به دست خودت بساز..
«و یزید الله الذین اهتدوا هدی.. »
انشاء الله..
بیده الخیر
و هو علی کل شی ء قدیر