من کنت مولاه...

یا ایها الذین آمنوا
اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...!



~ مثل وقتی که خداوند معاد را به چشمان ابراهیم(ع) آورد
و قلب او را که مومن بود ، مطمئن کرد ..
حوادث اخیر بسیاری زاویه های نامعلوم صدر اسلام را
برای من روشن کرد..
به شوخی-ولی خیلی جدی- به اطرافیان می گفتم:
این روزها شیعه تر هستم..

~ مگر بنی اسرائیل با پیامبران خود چه کردند
که ما با امامان خود نکردیم؟

من امروز تازه می فهمم وسعت چشمان علی (ع) را..
می گفتند : ای فرزند ابوطالب..تو به خلافت حریص هستی!
و برای من همین حجت کافی است
که بدانم علی بر حق بود..
آری علی حریص بود..
حریص علیکم.. بالمومنین رووف رحیم (توبه ۱۲۸)

~ بر فرض که چند آدم خوب..ولی گیج بین شما باشد
و فریب حرف های شما را بخورد
اما به من بگو..
چرا هیچ کدام از دشمنان خدا امروز از ما خوششان نمی آید
و بر عکس ..پشت شما ایستاده اند.

~ من امروز شرمنده ام که مثل یوسف و جواد و بنیامین و علی و ..
از شما فحش نمی شونم..
فحش از دهن تو طیبات است!

دیروز می گفتم..
که اگر امروز بمیرم..
مرگ با حسرت خواهد بود.
که هیچ هزینه ای تا به حال
برای جمهوری اسلامی عزیز نداده ام..
من از خدا می خواهم «فرصت» خدمت و تلاش
در راه خدا را به من بدهد..
و زندگی ام را بی کم و کاست
در این راه قرار دهد..

~ برای من جمهوری اسلامی راه نجات است
که به زندگی بدبختانه و خوار آدم های اطرافم دچار نشوم
مهمتر از کشورم..من به فکر نجات خودم هستم
نجات از «عادات سخیف»...
از زندگی هایی که برای «لذت» است
برای «فرصت» است..
انی مهاجر الی الله.. (ان شاءالله)

~ فقط خدا بود که دانست
آن دل دریایی
به کمند پندهای پوسیده
در بند نمی آید..

عالم چو کوه طور دان
ما همچو موسی طالبان
هر دم تجلی می رسد
بر می شکافد کوه را ..



پ.ن : کلمات هم خود را از من دریغ می کنند..
افسوس ..

فاصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین

ای روی تو آبروی مردم برده
ابروی تو جان عاشقان افسرده
گفتی که دچار قحط لیلی شده ایم
ای جان دلم..مگر که مجنون مرده؟!

عید رخسار تو کو تا عاشقان

در قفایت جان خود قربان کنند..



پ.ن :
برای من همین دعاهای نورانی منسوب به ائمه
تک تک شان معجزه است..
روشن تر از دست موسی
و یا نفس عیسی ..


پ.ن : بگذار بگویم چه عکس هایی را دوست دارم
چه منظره هایی را ..
آنهایی که خورشید از دور می تابد
به ظلمات..به تاریکی..
و تاریکی روشن می شود
و با رنگ ها جان می گیرد
و مدام خاطرش می ماند
که تمام رنگ ها از همان نور است
و گر نه همه چیز تیره و تاریک خواهد ماند..

منظره ی دست هایی که رو به آسمان اند
یا چشم هایی که بغض دارند
اما هنوز می خندند
که لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون..

دل هایی را دوست دارم
که بی دلیل حتی
آغوش می گشایند
رحم می کنند ..
بر آنها که مدام فراموش می کنند..

پ.ن : و اسعدنی بتقویک ..

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا ..
وعده ی دیدار کجاست..



ربنا آتنا من لدنک رحمة
و هیئ لنا من امرنا رشدا ..

پ.ن : حرفی ندارم
باز هم
چشم به راه تو ام ..