mots de coeur

ز صبح دروغین مرا وارهاند ،

شب راستینی که در چشم توست...



۱.
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار...

۲. چقدر این ابیات را دوست دارم که :

کرده ام توبه به دست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی

نرگس ار لاف زد از شیوه ی چشم تو مرنج!
نروند اهل نظر از پی نابینایی

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت
- بر در میکده ای با دف و نی ترسایی- :

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی!

۳.
c'est l'heure d'être a aimé

۴. 
 
ولا تطع کل حلاف مهین 
هماز مشاء بنمیم
مناع للخیر معتد اثیم 
عتل بعد ذلک زنیم !

« زنهار! که آنها میل دارند تو نرمش نشان دهی...»